آیا خودشیفتگی یک بیماری روانی است؟

گروه جامعه: خودشیفتگی شاید در ظاهر یک اصطلاح معمولی برای توصیف افرادی باشد که به خود بیشتر از سایر افراد اهمیت می‌دهند، اما در روانشناسی موضوع کمی پیچیده‌تر است.تاریخچه‌ی این واژه که به نارسیست نیز تعبیر می‌شود، توسط فروید به اطلاع جامعه بشری رسید. فروید عقیده دارد که خودشیفتگی از دوران کودکی سرچشمه می‌گیرد. خودشیفتگی […]

گروه جامعه: خودشیفتگی شاید در ظاهر یک اصطلاح معمولی برای توصیف افرادی باشد که به خود بیشتر از سایر افراد اهمیت می‌دهند، اما در روانشناسی موضوع کمی پیچیده‌تر است.تاریخچه‌ی این واژه که به نارسیست نیز تعبیر می‌شود، توسط فروید به اطلاع جامعه بشری رسید. فروید عقیده دارد که خودشیفتگی از دوران کودکی سرچشمه می‌گیرد.

خودشیفتگی شاید در ظاهر یک اصطلاح معمولی برای توصیف افرادی باشد که به خویش بیشتر از سایر افراد اهمیت می‌دهند، اما در  روانشناسی موضوع کمی پیچیده تر است.تاریخچه ی این واژه که به نارسیست نیز تعبیر می‌شود،  توسط فروید به اطلاع جامعه بشری رسید.  فروید ذکر می‌کند که هولاک الیس در پی تحقیقات خود به توصیف خودشیفتگی رسید، سپس پل ناک چند سال بعد این بیماری را نوعی انحراف جنسی تعریف کرد.

بنابراین به نوعی این دو محقق باهم به توصیف کاملی از خودشیفتگی رسیدند. فروید عقیده دارد که خودشیفتگی از دوران کودکی سرچشمه می‌گیرد. چرا که از بدو تولد کودک حس قدرتمند بودن بسیاری بهش دست می‌دهد.
به همین دلیل در مواجه با ناهنجاری‌های اطرافش احساس افسردگی به او دست می‌دهد، به نوعی فروید انسان‌ها را ذاتا موجودات خودشیفته ای می‌داند که برای گریز از این نوع بیماری باید تلاش کنند.

البته توصیف نارسیست به عنوان یک بیماری جنسی، تمایلاتی است ک باعث می‌شود یک انسان به جنس مخالف گرایشی نداشته باشد حتی ممکن است وارد رابطه با کسی شود اما بعد از چندی این رابطه به دلیل اهمیت بیش از حد شخص به خود به سردی گرایش پیدا کند.در اسطوره‌های یونانی اسطوره ای به نام نارسیسوس وجود دارد که منشأ لغوی نارسیست است. بر طبق افسانه‌ها، اخو عاشق مرد زیبایی به نام نارسیسوس می‌شود و به دیدن او لب یک چشمه می‌آید اما نارسیسوس تنها به انعکاس چهره خود در آب خیره می‌ماند.

این کار را به اندازه ای ادامه می‌دهد که در آخر  در لب همان چشمه جان می‌دهد و تبدیل به یک گل نرگس می‌شود.کریستوفر لاک منتقد اجتماعی معتقد است که آزادی خواهی یا لیبرالیسم نیز از نارسیست ریشه گرفته است. به نوعی که شخص دنبال مکتبی می‌گردد که در آن هرچه بیشتر آزاد باشد، چه در مورد  طرز فکر سیاسی و اجتماعی  یا جسمی و جنسی.به این دلیل است که لاک این بیماری را ویرانگر اجتماع می‌داند، هرچند این نقدی به آزادی خواهی محسوب می‌شود اما نمی‌توان کاملا به آن تکیه کرد.چرا که کریستوفر لاک فرد خودشیفته را کاملا بی تفاوت نسبت به بقیه افراد می‌داند. اما لیبرالیسم یا مکتب آزادی خواهی این چنین نیست که افراد کاملا بی اهمیت نسبت به همه ی امور باشند.

علائم خودشیفتگی چیست؟
در مورد علائم این بیماری نیاز است که پاورچین صحبت کنیم. به طور کلی هیچگاه تمامی علائم بیماری در یک شخص دیده نمی‌شود و به افرادی که چند علامت از بیماری را دارند، بیمار گفته نمی‌شود.به این صورت است که شدت علائم بیشترین عامل در تشخیص بیماری هستند. در متن زیر به چند نمونه اشاره خواهیم کرد.
۱. فرد خودشیفته اصرار دارد که دیگران به او حسادت می‌کنند.
۲.  در جمع هر چند که به نظرات دیگران ظاهراً گوش می‌کند اما در نهایت تنها به نظر خود اهمیت می‌دهد و طرز فکر دیگران برایش هیچ ارزشی ندارد.
۳. او معتقد است که در هر جمعی باید به عنوان برترین فرد جمع شناخته شود و حتی اگر افراد از او دستاورد چندانی هم ندیده باشند، باز هم باید به او احترام بگذارند.
۴. در اثر کوچکترین بی‌توجهی از جانب دیگران ناراحت می‌شود. خود بزرگ بینی وی باعث می‌شود که در تعامل با دیگران  بسیار زود رنج عمل کند.
۵.  افراد خودشیفته از تعامل با  اندکی از افراد لذت می‌برند آنها معتقدند که اکثر افراد به اندازه ای خوب نیستند که با آنها معاشرت کنند و تنها افراد خاص و منحصر به فردی هستند که می‌توانند با آنها تعامل داشته باشند.
۶.  افراد خودشیفته در اشیا و ابزار هم تمایل دارند که بهترین را داشته باشند. به نوعی این خود برتر بینی به وسایل آنها نیز رسوخ کرده است.
۷. گاهی ممکن است بخشایش بیش از اندازه افراد خودشیفته شما را متحیر کند در این صورت باید کمی مراقب باشید چرا که گاهی با تکبر خود شما را به شدت آزار خواهند داد.
۸. خودشیفتگی باعث می‌شود که به هر طریقی از افراد برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنید. این نوع بیگاری کشیدن یا چشم به محبت دیگران داشتن نشانه ی ضعف نیست بلکه نشانه ای بر خود بزرگ بینی است.
گاهی حتی واژه ای به نام خجالت کشیدن یک نقاب برای افراد خود بزرگ بین محسوب می‌شود که پشت آن مخفی شوند. چون افراد خجالتی خیلی از کارها را انجام نمی‌دهند.
۹. افراد خودشیفته تمایل زیادی دارند که در اولین دیدار خود با یک جمع، توجه زیادی را به خود جلب کنند.

آیا برای خودشیفتگی باید به پزشک مراجعه کنیم؟
بیمارانی که به خودشیفتگی مبتلا هستند معمولاً فکر نمی‌کنند مراجعه به مشاور یا پزشک دردی را درمان کند. حتی ممکن است به دلیل بیماری‌هایی مثل: افسردگی،  اعتیاد به الکل یا مواد مخدر به پزشک مراجعه کنند اما خود ندانند علت این مسئله خودشیفتگی است.

بیمار نارسیست می‌تواند دلایل مختلفی برای خود داشته باشد. مانند هر بیماری روانی دیگری علل در هم پیچیده و تلفیق شده با یکدیگر هستند اما به طور نمادین عوامل محیطی، ژنتیک و اختلالات عصبی می‌توانند زمینه ای برای نارسیست باشند.این بیماری مردان را بیش از زنان تحت تاثیر قرار می‌دهد و شیوع آن معمولا از سنین کم است. در محدوده سنی نوجوان و جوان بیشترین تعداد از خودشیفتگی مشاهده می‌شود.

البته لازم به ذکر است این علائم تا حدودی غرور جوانی محسوب می‌شوند و بدین معنی نیست که در سنین بالاتر به نارسیست حاد مبتلا شوند.چرا که محققان بر سر دلایلی که می‌تواند یک فرد را دچار نارسیست کند اختلاف نظر دارند. گروهی فکر می‌کنند فرزندانی که والدین بیش از اندازه محافظه کار دارند دلیل خودشیفتگی در سن کم هستند، گروهی معتقدند بعضی از کودکان بالقوه از نظر بیولوژیکی نسبت به ابتلا آسیب پذیر تر از بقیه اند.
گروهی نیز صفاتی که اکتسابی نیستند و خصوصیات ژنتیکی که در بروز صفات موثرند را دلیلی بر نارسیست می‌دانند.
در پی خودشیفتگی، بیمار در روابط اجتماعی خود دچار مشکل می‌شود یعنی:
۱. از نظر جسمی دچار اختلالاتی می‌شود.
۲. در محل کار، مدرسه یا نشست‌های خانوادگی با مشکل مواجه می‌شود.
۳.  ممکن است تمایل به خودکشی پیدا کند.
۴.  اعتیاد به الکل، مواد مخدر یا قرص‌های روان گردان در این افراد بسیار زیاد است.
۵. احتمال بروز حالات افسردگی و خشونت در این افراد  زیاد است.
از آنجایی که علل نارسیست در هاله ای از ابهام قرار دارد نمی‌توانیم درمان مشخصی برای آن ارائه دهیم اما بهتر است در صورت مشاهده علائم نارسیست خانواده‌ها به همراه فرزند تحت تراپی قرار بگیرند، تا فعالیت ذهنی فرد تحت تاثیر کنترل باشد و راهنمایی‌های لازم جهت جلوگیری از پیشروی بیماری انجام شود.

آیا در ذهن من یک نارسیسوس زندگی می کند؟
شاید جلوی آینه بایستید و از خود بپرسید ممکن است من به خودشیفتگی مبتلا باشم؟شناخت بیماری مهم ترین قدم در درمان آن است. نارسیست‌ها تخیل بسیار قوی دارند ساعت‌های زیادی از روز را به فکر کردن درباره بی عدالتی می‌گذرانند که احساس می کنند به آنها روا شده و باید تمام تلاش خود را بکنند تا آن را از میان بردارند.

هر چند که در انجام این کارها معمولاً شکست می‌خورند و به افسردگی آنها اضافه می‌شود ، روابط اجتماعی آنها با دیگران تیره و تار می‌شود ، به الکل و مواد مخدر پناه می‌برند چرا که جهان برای آنها بسیار ناعادلانه بنظر می‌آید.
در چنین جهانی باید درد و مشقت متفاوت بودن را تحمل کنند و در روابط عاشقانه خود شکست می‌خورند چرا که نحوه صحیح شروع یک رابطه، تصحیح اشتباه خود یا بخشش معشوق برای آنها فرمول‌های ناشناخته ای هستند که تمایلی هم به برطرف کردن آن ندارند.

مثل اسطوره نارسیسوس در آب به چهره خود خیره نمی شوند اما ممکن است ساعت‌ها در آینه ذهن خود گرفتار بمانند. این برخورد نوعی رفتار تدافعی است که ممکن است از آسیب‌های دوران کودکی منشأ گرفته باشد.
با این حال مثل هر مرحله بزرگ دیگری در زندگی، یک فرد خودشیفته در اولین قدم باید یاد بگیرد که خودش را ببخشد. به خاطر تمام بی عدالتی‌هایی که حق او نبوده!در زندگی به اندازه ای وقت نداریم که برای تمام روابطی که در گذشته گذرانده ایم مو به مو تحلیل کنیم به خصوص اگر در سن کم بوده باشیم چه می‌خواستیم چه نه قدرت مواجه با افراد بزرگتر از خود را نداشتیم.

چه بسا خودشیفتگی به وجود آمده را حاصل همین نادیده گرفتن‌ها بدانیم.اگر کسی ما را نمی‌دیده یا بیشتر از اندازه می‌دیده، یا به طور آزاد دهنده ای به ما توجه می‌کرده، چه بسا دلمان می‌خواهد خودمان در آینه خود را به بهترین وجه ممکن ببینیم، زیبا ببینیم، آزاد ببینیم و کم کم مثل نارسیسوس گرفتار این انعکاس شویم.
چرا که عشق ورزی به خود، به خودی خود یک مشکل محسوب نمی‌شود. وقتی مشکل ایجاد می‌شود که خودبینی به مرحله ای می رسد که به ما آسیب وارد می‌کند.

عمل خوب نتیجه ی خوب و عمل بد نتیجه ی بد در پی خواهد داشت، آیا خود دوستی شما وارد مرحله ای آزار دهنده شده؟ آیا فکر کرده اید این خود رنجی از دیگران نه به خاطر رفتار سهل انگارانه آنها، بلکه به خاطر رفتار خود رای بودن شماست؟بدون قضاوت به آینه نگاه کنید، خود را برای تمام روزهای گذشته ببخشید و اجازه دهید پروانه درون شما از پیله بیرون بیاید. شخصی که بیرون از آینه از خود می‌سازید بسیار زیبا تر از یک انعکاس درون آینه است.