جامعه سرگردان در پی نگه‌داشتن کلاه خود است

گروه سیاسی:روزنامه شرق نوشت: کمتر از دو ماه به انتخابات ریاست‌جمهوری و شوراها و میان‌دوره‌ای مجلس و مجلس خبرگان باقی مانده و مردم سرگردان‌اند. نه بین گزینه‌های مختلف و انتخاب بین خوب و بد یا خوب و خوب‌تر یا بد و بدتر یا…؛ سرگردان‌اند در اینکه چگونه در این فشار طاقت‌فرسای هزینه‌ها، شکم خود و […]

گروه سیاسی:روزنامه شرق نوشت: کمتر از دو ماه به انتخابات ریاست‌جمهوری و شوراها و میان‌دوره‌ای مجلس و مجلس خبرگان باقی مانده و مردم سرگردان‌اند. نه بین گزینه‌های مختلف و انتخاب بین خوب و بد یا خوب و خوب‌تر یا بد و بدتر یا…؛ سرگردان‌اند در اینکه چگونه در این فشار طاقت‌فرسای هزینه‌ها، شکم خود و خانواده‌شان را سیر و اجاره‌خانه سر ماه را تأمین کنند و البته جان‌شان را از شر ویروس کشنده کووید مصون دارند.
جامعه سخت سرگردان است و نسبتی بین آنچه در آن انتخاب‌ها قرار است تعیین شود و زندگی واقعی خود احساس نمی‌کند. اگر چهار یا هشت یا ۲۴ سال قبل در دوم خرداد، چنین نسبتی وجود داشت، امروز اما سرخورده از این انتخاب‌ها، سرگردان در پی نگه‌داشتن کلاه خود است از تندباد ناملایمات و سختی‌ها و انبوه فشارهای زندگی. چرا نباشد؟ با یک حساب دودو‌تا چهار‌تا، نتیجه انتخاب‌هایش، سبب افزایش ناتوانی در تأمین حداقل‌های معیشتی و شاید بی‌کاری و کاهش شدید ارزش دارایی‌ها و به حاشیه رانده‌شدنش بوده است؛ به گواهی آمار و ارقام دولتی و نرخ‌های تورم بانک مرکزی و… این زخم‌ها، مرهمی و علاجی جز افزایش کارآمدی ساختار قدرت و سپس جلب اعتماد ازدست‌رفته همین مردم ندارد. کاری بسیار سخت و دشوار و شاید ناممکن.
چرا‌که با وضعیتی مواجهیم که هیچ‌گاه سابقه نداشته و برای اولین‌بار در تاریخ پس از انقلاب رخ نشان می‌دهد. نمایشی که پرده‌ای از آن را در انتخابات سال گذشته مجلس و نزول ۴۲ درصدی مشارکت شاهد بودیم. «اقتصاد» در این بادهای تند بنیان‌کن، بی‌شک در رتبه اول ناکارآمدی و مطالبه اجتماعی برای بهبود آن قرار دارد؛ همان‌گونه که در هرم مازلو و در روایات و احادیث دینی بر اهمیت رفع نیازهای اساسی انسان تأکید شده و اینکه شکم گرسنه دین و ایمان ندارد و وقتی فقر از دری وارد می‌شود، ایمان از پنجره خارج می‌شود؛ اما راهکار به‌ نظر سهل و ممتنع است.
اما می‌توان به‌ قول معروف پیه این ناکامی را به تن مالید و از آن فرصتی برای آینده ساخت. به این معنا که همه جریان‌های سیاسی درون قدرت یا به‌اصطلاح ائتلاف گروه‌های مسلط بر سر کاندیدای مشترکی که علی‌القاعده یک کاندیدای اصولگراست به تفاهم برسند و کابینه‌ای ائتلافی تشکیل دهند. سپس بر سر راهکار خروج از بن‌بست‌ها و گره‌های چند‌ده‌ساله توافق شود. به نوعی همان کاری که چینی‌ها کردند، همان کشوری که پیمان ۲۵‌ساله را با آن امضا کرده‌اند و ظاهرا الگوی مورد توافق بخشی از جریان‌ها و جناح‌های درون قدرت است.
در این کشور اصولی مانند «استخراج حقیقت از واقعیت»، «ثروت‌اندوزی کار مثبتی است»، «مهم نیست گربه سیاه یا سفید باشد، مهم آن است که بتواند موش بگیرد» مورد توافق و تفاهم نخبگان قدرت و تا حدی مورد اجماع ملی قرار گرفت و راه افزایش کارآمدی و نوسازی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و نیز بازسازی اعتماد دولت و مردم فراهم شد. در این مدل و گذر از وضعیت جامعه با «دسترسی محدود» به «دسترسی باز» آن‌چنان‌که داگلاس نورث عنوان می‌کند، لازم است مناسبات نهادی جهت غیرشخصی‌شدن مبادله میان نخبگان قدرت توسعه یابد و دیگر آنکه اعضای ائتلاف مسلط گسترش مبادلات غیرشخصی را به نفع خود بدانند.
به‌ عبارتی دامنه حاکمیت قانون و اعتماد به دولت افزایش یابد و از حیات دائمی سازمان‌های نخبگان قدرت پشتیبانی شود. (در سایه خشونت‌-داگلاس نورث) به‌ نظر راهی جز این وجود ندارد و خروج از این جزیره سرگردانی در شرایط ضعف جریان‌های سیاسی برای غلبه بر دیگری و افزایش شکاف دولت‌-ملت و تبدیل مشکلات اقتصادی به ابرچالش‌هایی که سویه‌های اجتماعی و برهم‌زننده امنیت ملی در آنها بسیار بالاست و تصور آلترناتیو هم جز توهمی عمیق و برهم‌زننده ثبات و آرامش این سرزمین نیست.
بهترین راهکار همین است؛ ائتلاف درون ساختار قدرت (ائتلاف گروه‌های مسلط) حول یک برنامه نوسازی و بازسازی ملی و تبدیل کشورمان به قدرتی منطقه‌ای و بلکه جهانی؛ چنان‌که چندین دهه از قبل و بعد از انقلاب در رؤیای آن بوده‌ایم؛ رؤیایی که توهم و تصوری کاذب نبوده و بر پتانسیل‌های عظیم و باورنکردنی این سرزمین ابتنا داشته است: منابع غنی انرژی، موقعیت فوق استراتژیک، سابقه و قدرت درخشان تمدنی، جمعیت جوان و بسیار تحصیل‌کرده و وجود زیرساخت‌های نسبتا مناسب و سابقه چند دهه تجربه صنعتی و… هنوز امید بسیاری هست و سرگردانی این مردم را راه علاجی؛ اگر بجنبیم و به خود آییم، اگر به خود آیند!