چرا سوریه به این روز افتاد؟

گروه بین‌الملل: جنبش و خیزش‌های مردمی در بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ میلادی علیه حکومت‌های خودکامه در ممالک عربی که به انقلاب‌های «بهار عربی» معروف شد نقطه آغازین شکل‌گیری حوادث امروزی سوریه بود. در جریان انقلاب‌های «بهار عربی»، در کشورهای عربی از جمله سوریه، که به سقوط حکومت‌های مصر، تونس، لیبی، سودان و یمن منتهی […]

گروه بین‌الملل: جنبش و خیزش‌های مردمی در بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ میلادی علیه حکومت‌های خودکامه در ممالک عربی که به انقلاب‌های «بهار عربی» معروف شد نقطه آغازین شکل‌گیری حوادث امروزی سوریه بود.
در جریان انقلاب‌های «بهار عربی»، در کشورهای عربی از جمله سوریه، که به سقوط حکومت‌های مصر، تونس، لیبی، سودان و یمن منتهی شد متاسفانه ارتش دولتی حزب بعث سوریه به شکلی بیرحمانه و با تانک و توپ و هلیکوپتر! معترضان را در شهرهای مختلف قتل‌عام کرد.
به دلیل این نحوه رفتار خشونت‌‌یار و تداوم آن و باز شدن پای نیروهای خارجی به این کشور و همچنین با انشقاق ارتشیان معترض سوری و تشکیل جیش‌الحر السوری «ارتش آزاد سوریه» عملا جنگ داخلی ۱۰ ساله خونینی کلید خورد که طی آن تاکنون و بنا به آمار نیمه رسمی سازمان‌های بین‌المللی به کشته شدن بین ۳۵۰ تا ۴۰۰ هزار سوری منجر گردید.
طی این سال‌ها عملا دولت بشار اسد فقط بر بخش‌هایی از این کشور حاکمیت داشته است. در اثنای یک دهه جنگ داخلی خونین، بسیاری از مناطق شهری و زیرساخت‌های مدنی و اقتصادی این کشور تاریخی خصوصا شرق حلب، بخش‌هایی از حماه و حمص، درعا، قنیطره و … در اثر بمباران‌های جنگنده‌های روسی و سوری با خاک یکسان شد. حدود ۱۰ میلیون شهروند سوری از شهرهای خود آواره شدند.
۳/۵ میلیون نفر انان به ترکیه و حدود ۲/۵ میلیون نفرشان به کشورهای اروپایی، لبنان، اردن و عراق رفتند و ۴ میلیون نفر نیز در داخل سوریه آواره شدند که بالغ بر ۷۰ درصدشان به شهر ادلب که طی این ۱۰ سال همواره تحت کنترل مخالفان بود مهاجرت نمودند.
هسته اصلی تشکیل و قدرت گرفتن جیش ‌الوطنی «ارتش ملی» و هیات تحریر الشام «هیات آزادی شام» دو گروه قدرتمند اصلی مسلح که این روزها به سرعت در حال پیشروی و تصرف شهرها هستند نیز در ادلب شکل گرفت که البته ناگفته نماند ترکیه تنها کشور حامی مالی و لجیستیک آنها طی این پروسه زمانی ۱۰ ساله تاکنون بوده است.

قتل‌عام فجیع معترضان شهر حماه در سال ۱۹۸۲

ویرانه‌های مربوط به قتل‌عام بین ۱۷ هزار تا ۴۰ هزار مردم غیرنظامی سوریه در جریان کشتار حما توسط نظامیان حزب بعث در سال ۱۹۸۲

البته سیاست‌های خشن حکومت سوریه به سرکوب جنبش بهار عربی خلاصه نمی شود و ریشه در تفکر حاکم بر حزب بعث سوریه مبتنی بر سیاست مشت آهنین و کیش شخصیت رهبری آن دارد.
برای مثال ماجرای قتل‌عام فجیع معترضان شهر حماه در سال ۱۹۸۲ و در زمان حافظ اسد یکی از آنهاست. حماه همین شهری که دیروز به کنترل مخالفان درآمد و مجسمه حافظ اسد در میدان اصلی شهر توسط مردم به زیر کشیده شد در فوریه ۱۹۸۲ با یورش همه‌جانبهٔ نیروهای مسلح حزب بعث به شهر حما به منظور سرکوب شورش مخالفان حکومت حزب بعث سوریه و دولت حافظ اسد به خاک و خون کشیده و اغلب محلات آن به ویرانه مبدل شد! رفعت اسد، برادر حافظ، فرماندهی این عملیات را برعهده داشت و در این عملیات بنابر تخمین عفو بین‌الملل بین ۱۷۰۰۰ تا ۴۰۰۰۰ نفر از مردم غیرنظامی سوریه را به قتل رساند! به نوشته خبرگزاری فرانسه، خاطره محاصره و سپس کشتار در این شهر بیش از چهل سال است که در ذهن بسیاری از سوری‌ها باقی مانده و با اینکه جنگ داخلی سوریه از ۱۳ سال پیش آغاز شد اما بسیاری می‌گویند ریشه در حماه دارد.
کشتار زندان تدمر
رفعت اسد برای حفظ حکومت بعث سوریه کشتار زندان تدمر در دهه ۸۰ میلادی را نیز مرتکب شده‌ است: یک روز پس از آن که فردی تلاش کرد حافظ اسد را ترور کند، با وجود ناموفق ماندن ترور، حزب بعث تصمیم به انتقام گرفت. به صورتی که قوای نظامی حزب و نیروهای گروهان دفاعی سوریه تحت فرماندهی رفعت اسد به زندان تدمر یورش بردند و تقریباً ۱۰۰۰ نفر از زندانیانی را که در حال گذراندن محکومیت خود بودند و نقشی در ترور نافرجام اسد نداشتند به قتل رساندند!
کیش شخصیت
حافظ اسد با استفاده از امکانات دولتی یک فرقه شخصیت‌پرستی را ایجاد کرد: تصاویرش، که اغلب او را در حال انجام اقدامات قهرمانانه نشان می‌داد، در همه مکان‌های عمومی قرار داده می‌شد؛ تعداد بی‌شماری مکان و موسسه به افتخار او و برخی اعضای خانواده‌اش نام‌گذاری می‌شدند؛ سرودن اشعاری متملقانه دربارهٔ او را به دانش‌آموزان آموزش می‌دادند؛ معلمان ناچار بودند هر درس را با سرود «رهبر جاودانه ما حافظ اسد» آغاز کنند! در برخی موارد او تصویری خدایی از خودش ارائه می‌کرد؛ در کنده‌کاری‌ها و نقاشی‌ها او را در کنار پیامبر اسلام نشان می‌دادند! پس از مرگش دولت پرتره‌هایی از مادرش ساخت که هاله‌ای از نور او را دربر گرفته بود؛ مقامات سوری مکلف بودند از او چونان فردی مقدس یاد کنند و از او به عنوان یک فرد با دانش و متواضع یاد می‌شد که صرفاً رهبر کشور است. بعدها،  پسرش بشار اسد، نیز این کیش شخصیت‌پرستی را پی‌گرفت.