گذر «غربت» از زندگی حاشیه نشینان

گروه فرهنگ وهنر: روز گذشته، سریال «غربت»، ساخته امیر پورکیان، به پایان رسید. این سریال که تلاش داشت زندگی گروهی از حاشیه‌نشینان را به تصویر بکشد، به دلیل ضعف‌های متعدد، نتوانست جایگاه قابل‌توجهی در میان مخاطبان پیدا کند. «غربت» را می‌توان ادامه‌ای بر تلاش‌های نافرجام سینمای ایران برای نمایش زندگی در پایین‌شهر دانست؛ تلاشی که […]

گروه فرهنگ وهنر: روز گذشته، سریال «غربت»، ساخته امیر پورکیان، به پایان رسید. این سریال که تلاش داشت زندگی گروهی از حاشیه‌نشینان را به تصویر بکشد، به دلیل ضعف‌های متعدد، نتوانست جایگاه قابل‌توجهی در میان مخاطبان پیدا کند. «غربت» را می‌توان ادامه‌ای بر تلاش‌های نافرجام سینمای ایران برای نمایش زندگی در پایین‌شهر دانست؛ تلاشی که پیش‌تر نیز در آثار مشابهی مانند «ملکه گدایان»، «یاغی» و «پدر گواردیولا» شکست خورده بود.
خلاصه داستان سریال غربت
به گزارش روزیاتو، سریال غربت داستان زندگی گروهی از افراد را روایت می‌ کند که در یک محله فقیرنشین زندگی می‌ کنند و با چالش‌‌های مختلفی رو به رو هستند. این داستان حول محور شخصیت اصلی، که فردی با آرزوهای بزرگ و امید به آینده است، می‌ چرخد. او تلاش می‌ کند تا با مشکلات اقتصادی و اجتماعی که بر سر راهش قرار دارد، مقابله کند.
بازیگرانی مثل آناهیتا درگاهی، بهاره کیان‌افشار، ترلان پروانه، مهدی حسینی‌نیا، سوسن پرور، شهاب مظفری و … در این سریال حضور داشتند.
توقیف در ابتدای راه
این مجموعه که به ظن ارتباط نامشروع دو شخصیت مورد اعتراض قرار گرفته بود، در سه قسمت ابتدایی با ممیزی‌هایی مواجه شده و تغییراتی داشته است. در صحنه جنجالی قسمت دوم، حذف چند دیالوگ و چند پلان، باعث شده مسئله وجود صیغه محرمیت میان «احلام» و «فری» به کلی از سریال حذف شود. در همین راستا حتی این دیالوگ شخصیت «احلام» حذف شده که کیفش را به همسرش می‌دهد و به او می‌گوید: «مو میرم دستشویی، ای (کیف) رو نمی‌تونم ببرم». این سریال پس از ۴۰ روز رفع توقیف شد.
الگوی تکراری و شکست‌خورده
«غربت» از همان ابتدا با الگوهایی وارد میدان شد که پیش‌تر بارها مورد استفاده قرار گرفته و جذابیت خود را برای مخاطبان از دست داده‌اند. داستان حول محور گروهی است که به قاچاق مواد مخدر مشغول‌اند و برای مهاجرت، نقشه‌ای برای یک سرقت بزرگ می‌کشند. این روایت کلیشه‌ای، که هیچ نوآوری خاصی در آن دیده نمی‌شود، یکی از دلایل اصلی ناکامی سریال است. مخاطبانی که پیش‌تر با آثار موفق‌تری در این زمینه مواجه شده‌اند، انتظار بیشتری از چنین سریالی دارند. «غربت» اما به جای پاسخ به این انتظارها، در بازتولید همان مضامین تکراری و فرمی خسته‌کننده متوقف مانده است.
مرثیه‌خوانی بی‌پایان
یکی از مشکلات عمده «غربت» رویکردی است که می‌توان آن را «مرثیه‌خوانی بی‌پایان» نامید. سریال از همان ابتدا فضایی مملو از ناامیدی و فلاکت را به نمایش می‌گذارد. شخصیت‌ها، به جای آنکه بتوانند با چالش‌های زندگی‌شان مقابله کنند، صرفاً قربانی شرایط‌اند. این نگاه به مخاطب اجازه نمی‌دهد با شخصیت‌ها ارتباط برقرار کند یا با سرنوشت آن‌ها همذات‌پنداری کند. نتیجه این است که سریال، به‌جای ایجاد همدلی، نوعی دلزدگی و بی‌تفاوتی در مخاطب ایجاد می‌کند.
غریبه با مفهوم زیبایی
یکی دیگر از ضعف‌های سریال، استفاده از فضایی کاملاً خشن و بی‌روح است. در سال‌های اخیر، سینمای ایران به دو قطب متضاد تقسیم شده است: نمایش لاکچری زندگی مرفه یا تصویری تاریک و زشت از طبقات پایین‌شهر. «غربت» با انتخاب قطب دوم، به نمایش بی‌پایانی از زشتی و شلختگی پرداخته است. گریم اغراق‌آمیز بازیگران، که به‌وضوح قصد دارد فلاکت زندگی شخصیت‌ها را نشان دهد، به جای تقویت واقع‌گرایی سریال، آن را به اثری تصنعی و غیرقابل‌باور تبدیل کرده است. آناهیتا درگاهی با موهایی از ته تراشیده و چهره‌ای آفتاب‌سوخته، بهاره کیان‌افشار با صورتی پر از لک و مهدی حسینی‌نیا با گریم سنگین و چهره‌ای نامانوس، نمونه‌هایی از این گریم‌های اغراق‌آمیز هستند که به جای ایجاد همذات‌پنداری، حس بیگانگی را در مخاطب تقویت می‌کنند.
کمبود داستان برای کاراکترها
یکی از مشکلات جدی «غربت»، تعدد شخصیت‌ها و عدم توانایی در پرداختن به آن‌هاست. این مشکل پیش‌تر نیز در سریال «ممنوعه»، ساخته دیگر امیر پورکیان، دیده شده بود. شخصیت‌های زیادی در سریال حضور دارند که هرکدام داستان خاص خود را دارند، اما سریال نمی‌تواند به‌طور کامل به آن‌ها بپردازد. این موضوع باعث می‌شود بسیاری از کاراکترها نه‌تنها برای مخاطب جذاب نباشند، بلکه بودونبودشان نیز تأثیر چندانی در پیشبرد داستان نداشته باشد.
در قسمت اول سریال، کارگردان سعی کرد با یک مقدمه طولانی، مخاطب را با شخصیت‌ها آشنا کند. با این حال، پیچیدگی روابط میان شخصیت‌ها و تعدد آن‌ها، همچنان باعث سردرگمی مخاطب است. این ضعف در پرداخت شخصیت‌ها، به نوبه خود به کاهش جذابیت داستان منجر شده است.
ضعف در کارگردانی و فیلمنامه
امیر پورکیان در مقام کارگردان، نتوانسته انسجام لازم را در «غربت» ایجاد کند. ضعف در فیلمنامه، از جمله دیالوگ‌های غیرواقعی و ناتوانی در روایت داستانی جذاب، به وضوح در این سریال به چشم می‌خورد. همچنین، انتخاب بازیگران و نحوه هدایت آن‌ها، به گونه‌ای است که نه‌تنها به تقویت نقاط قوت داستان کمک نمی‌کند، بلکه برخی صحنه‌ها را به اثری تصنعی و نچسب تبدیل کرده است.
یکی از ادعاهای اصلی «غربت»، بازنمایی زندگی در پایین‌شهر است. اما این سریال، همچون بسیاری از آثار مشابه، بیشتر بر کلیشه‌ها و تصورات سطحی استوار است تا واقعیت‌های عینی. شخصیت‌ها و روابط آن‌ها بیشتر شبیه به تخیل نویسنده‌اند تا بازتابی از زندگی واقعی. این موضوع باعث می‌شود سریال، نه‌تنها در ایجاد حس واقع‌گرایی، بلکه در انتقال پیام‌های اجتماعی نیز ناکام بماند.