سیاستی که به دیانت ربطی نداشت!

🖋 محمدحسین روانبخش  نوجوان بودم که به سوریه‌ی حافظ اسد رفتم. تازه جنگ ایران و عراق تمام شده بود و ما که به محیط شهری مشحون از جنگ و سیاست عادت داشتیم، از این‌که در تمام شهر دمشق، عکس‌های حافظ اسد بر همه چیز غلبه داشت تعجب می‌کردیم. بر در و دیوار و پوستر و […]

🖋 محمدحسین روانبخش 
نوجوان بودم که به سوریه‌ی حافظ اسد رفتم. تازه جنگ ایران و عراق تمام شده بود و ما که به محیط شهری مشحون از جنگ و سیاست عادت داشتیم، از این‌که در تمام شهر دمشق، عکس‌های حافظ اسد بر همه چیز غلبه داشت تعجب می‌کردیم. بر در و دیوار و پوستر و پلاکارد شعاری یکسان نوشته بودند: «نعم، حافظ اسد، نعم».
  اما این‌که در زیر این انقیاد، چه نهفته بود و مردم چقدر دل به حکومت‌شان داده‌اند، نمی‌دانستیم. تنها چیزی که می‌گفتند – و آشکار هم بود – این بود که در گوشه و کنار شهر ماموران امنیتی بودند. به مسافران ایرانی توصیه می‌شد که حرفی درباره حکومت نزنند. دمشق شهر شب‌بیدار بود اما همچنان که ایرانی‌ها به زینبیه‌اش دل خوش داشتند، نه سینما و بارهایش، کسی هم کاری به کار مردمی نداشت که معلوم نبود در زیر این آرامش چه می‌کشند! 
 برای ایران، سوریه خط مقدم جنگ با اسرائیل بود و متحدی که نفت می‌گرفت و حمایت می‌فروخت. از منظر سیاسی، ارزشش را داشت. «سیاست» همین است، هر کس منافع کشور یا حکومت خویش را در نظر دارد؛ و معنی ندارد که به این توجه کنی که تفاوت چندانی بین حکومت بعث عراق و حکومت بعث سوریه وجود ندارد! برای ایران و با نگاهی سیاسی و نه مذهبی و دموکراتیک، بین این دو، تفاوتی ۱۸۰ درجه‌ای بود. 
 اما سوال وقتی شکل می‌گیرد که به «سیاست» چهره‌ای دینی و انسانی بدهی و خیال کنی می‌توان همه را با هم یکی نشان بدهی. آن‌وقت است که وقتی ما نوجوانان سال‌های جنگ، سال‌ها بعد دانستیم که در حکومت، ستم و دیکتاتوری تفاوتی میان حافظ اسد و صدام حسین نبوده، مات می‌ماندیم که پس چرا اسد این همه عزیز است! و چرا در دوگانه‌ی سیاست و دیانت، سیاست همیشه دست بالا را دارد، و دیانت و انسانیت را قربانی آن می‌کردند. 
 این تجربه بود که باعث شد بپذیریم که آنچه در سوریه بشار اسد در دهه‌ی اخیر می‌گذرد ربطی به دین و حرم ندارد، بلکه حداکثر به منافع امنیتی کشورمان وابسته است؛ اما ای کاش فقط همین را می‌گفتند و آن را با زور به مسائل اعتقادی و تعلقات آیینی مردم پیوند نمی‌زدند تا اگر روزهایی برسد که دیگر حمایت از خاندان اسد پایان یافت، بتوان چرخش سیاسی را بر اساس منافع دیپلماتیک توجیه کرد!