چرا هیچ کس برای اسد نمی‌جنگد؟

گروه بین الملل: سرعت تحولات سوریه به اندازه‌ای بالاست که تحلیل راهبردی و عمیق آن را دشوار می‌کند. هنوز برای تحلیل رفتار بازیگران اصلی این بحران داده‌های کافی در اختیار نداریم و آنچه روی زمین می‌گذرد آنقدر شگفتی‌ساز است که این تحلیل را سخت‌تر می‌کند. انگار ۱۳ سال در تاریخ به عقب برگشتیم؛ به نقطه […]

گروه بین الملل: سرعت تحولات سوریه به اندازه‌ای بالاست که تحلیل راهبردی و عمیق آن را دشوار می‌کند. هنوز برای تحلیل رفتار بازیگران اصلی این بحران داده‌های کافی در اختیار نداریم و آنچه روی زمین می‌گذرد آنقدر شگفتی‌ساز است که این تحلیل را سخت‌تر می‌کند. انگار ۱۳ سال در تاریخ به عقب برگشتیم؛ به نقطه تبدیل بهار عربی به جنگ داخلی، ورود گروه‌های تروریستی – تکفیری و رسیدن آنها پشت در‌های کاخ بشار اسد. آن زمان ایران تمام قد پشت سوریه ایستاد و نگذاشت حکومتش سقوط کند. چرا که سوریه علاوه بر موقعیت ژئوپولتیک خود در محور مقاومت و متصل کردن ایران به لبنان و مرز‌های اسرائیل، اهمیت دینی داشت و البته حکومتی که متحد تهران بود و برآورد‌ها نشان می‌داد که باید حفظ شود. 
آن زمان ایران نه تنها نیروی قدس را به صورت موثر در سوریه مستقر کرد، بلکه نیروی رزمی چندملیتی مقاومت را ایجاد و همراه آنها به کمک دولت دمشق رفت. سقوط مناطق تحت کنترل دولت در دوره قبل نیز دومینووار و سریع بود، اما در نهایت جبهه متحد دمشق یعنی نیرو‌های مقاومت به فرماندهی ایران و بخش‌هایی از ارتش سوریه همراه با پشتیبانی هوایی روسیه (از سال ۲۰۱۵) توانست مناطق زیادی را آزاد کند. مناطقی که مثل دومینو فرو می‌ریخت، اندک اندک و با سختی زیاد آزاد می‌شد. 
اما امروز و در واپسین روز‌های سال ۲۰۲۴ چه اتفاقی افتاده است که هیچ کس برای اسد نمی‌جنگد؟ شاید ما هم که وقایع را از بیرون تماشا می‌کنیم انتظار نداشتیم که ارتش اسد دلاورانه بجنگد؛ چرا که تجربه سال ۲۰۱۱ را پیش چشم خود داشتیم. اما ورود نکردن متحدان به این جنگ جای سوال زیادی دارد. چه اتفاقی افتاد که سال‌ها هزینه سیاسی، مادی و انسانی پشت سر گذاشته شد؟
شاید بتوانیم بخشی از پاسخ این سوال را به ماهیتِ سیستم حکومتی در دمشق مرتبط بدانیم. پیش از این در گزارشی نوشتم که سوریه ۴۸ سال (۱۹۶۳ تا ۲۰۱۱) تحت وضعیت فوق‌العاده اداره می‌شد. این را اضافه کنید به حکومت اقلیت علوی بر یک کشور با اکثریت سنی‌مذهب که هرگونه مخالفتی را به خصوص از سال ۱۹۷۰ و قدرت گرفتن حافظ اسد، برنتابیده است. سوریه هم مانند دیگر کشور‌های عربی در جریان بهارِ عربی که از سال ۲۰۱۰ آغاز شد، ناآرامی‌های زیادی را به خود دید. اما می‌توانیم در کنار عوامل دیگر، دو عامل مهم را برای این وضعیت در نظر بگیریم که بر شعله‌ور شدن آتش جنگ داخلی تاثیر گذاشت: سال‌ها نارضایتی انباشته و سرکوب خونین اعتراضات.
با تمام اینها، اما متحدان اسد برای حفظ منافع راهبردی خود به کمکش شتافتند. جنگ هم خیلی در مسیر داخلی بودن باقی نماند و به یک بحران بین‌المللی تبدیل شد. اما اسد پس از برقراری آتش‌بس سراسری به دنبال روند آستانه (۲۰۱۶-۱۷) هم دنبال این نرفت که برخی مسائل کلیدی در سوریه را تغییر دهد و رضایت مردم خود را جلب کند. بار دیگر همان تحولات سال ۲۰۱۱ در حال تکرار است، اما صحنه‌گردانانش تغییر کردند. ارتش سوریه هم تا کنون مقاومت خاصی از خود نشان نداده است. جنگ به طور رسمی از شمال به حمص رسیده و برخی تحلیلگران نظامی معتقدند که اگر این شهر راهبردی سقوط کند، دمشق نیز در آستانه سقوط قرار می‌گیرد. احتمالاً متحدان سوریه علاوه بر این که گفته می‌شود به دلایل مختلف دچار غافلگیری شدند، به این نتیجه هم رسیده‌اند که وقتی ارتش سوریه برای حفظ حکومت تلاش خاصی نمی‌کند و دولتِ دمشق بدون این که دست‌های قدرتمند از او حمایت کنند قادر به نگه داشتن کشورش نیست؛ و همچنین با این تحلیل که دیگر علاقه‌ای به حفظ شرایط پیشین و نقش‌آفرینی در حوزه مقاومت ندارد، چرا باید خودشان و منابع‌شان را برای آن هزینه کنند.